وقتی قراره نقش زاپاس رو برات بازی کنم

 

ازم انتظار نداشته باش دعایی بجز پنچریت بکنم!

 

آرامش رهایی ازطوفان نیست

, بلكه آرام زندگی كردن درمیان طوفان است.
 

زندگی کردن من مردن تدریجی بود

 هرچه جان کند تنم عمر حسابش کردند  

 

من به مردن راضی ام اما نمی آید اجل

بخت بد بین کز اجل هم ناز می باید کشید

 

هر چه رفت از دست     یاد آن به نیکی می کنند   

 

چهره امروز        از آیینه فردا خوش است

 


دیشب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم

تا به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم،

همه ی دفتر عمرم ورقی بیش نبود

، همه در دفتر من حسرت دیدار تو بود.


 

 فراموش کن چیزی را که نمیتوانی به دست آوری

 

و به دست آور چیزی را که نمیتوانی فراموش کنی 

 

 

زنها مثل کامپیوتر هستند

یک بار خودش را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنرا !

 

-----------------------------

 

 ---------------------------------------------------

 

رو ای یار که ترک تو ستمگر کردم

برو ای یار که ترک تو ستمگر کردم 


حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم
.


عهد و پیمان تو با ما و وفا با دیگران

ساده دل من که قسم های تو باور کردم
.


به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود


زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم
.


تو شدی همسر اغیارو من از یار ودیار


گشتم آواره و ترک سرو همسر کردم
.


زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی


که من از خار و خس بادیه بستر کردم
.


در و دیوار به حال دل من زار گریست


هر کجا ناله ی ناکامی خود سر کردم


.
پس از این گوش فلک نشنود افغان کسی 

که من این گوش ز فریادو فغان کر کردم
.


ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در

دیده را حلقه صفت دوخته بر در کردم
.


شهریار