خواب آشفته
خون خسته در رگ من دست بر دیوار بود
قلب من هم از تپیدنهای خود بیزار بود
هرچه وجدانم صدا می زد که انشایی نویس
دست:بسته-از نوشتن های دل بیکار بود
خوب و بد در نزد من یکسان و در میزان من
یکطرف کافر بد و در یکطرف دیندار بود
حس تشخیص بزرگ وکوچکی مختل شده
دوزخ حق:سهل-اما :خار دنیا نار بود
نه نشاط و شور و حالی -نه امید و کوششی
روح در بستر فتاده دایما بیمار بود
راه و چاهی را که حکم حق نهاده پیش رو:
من نمیدیدم چرا که هردوچشمم تار بود
هرچه می رفتم دوپایم مشق درجا می زدند
چون مسیر من همیشه از خط پرگار بود
بسکه در بیراهه افتادم ز وسواس رجیم
راه نا هموار و باطل نزد من هموار بود
عادت من بود و ترکش غیر ممکن می نمود
در سیاهی: هم عمل هم فکر و هم گفتار بود
الغرض ! عمری گذشت و ره نبردم هیچ راه
چونکه تکرار شب و روزم همان رفتار بود
تا شبی : در خواب (همچون مرگ) روحم پر کشید
رسته از زندان تن آزاد چون احرار بود
رفت روحم تا ثریا: دید ارواحی زنور
گرد هم جمع و تمام گفتشان اسرار بود
آنطرفتر جمع دیگر دید ارواحی ز نار
وآندو جمع بی تناسب بینشان دیوار بود
ناریان زشت سیرت در جدال و کشمکش
چهره هاشان از سگ و میمون و خوک و مار بود
جایگاه نورمی جست آنزمان روحم به جد
لیک راه پیش رویش چون پلی از تار بود
اینچنین نازک پلی در عمر خود نشنیده بود
آنزمان میدید و احساسات او هشیار بود
سخت می لرزید و لرزان یک قدم میرفت پیش
بر پلی بر روی آتش رفتنش دشوار بود
دستگیرم شد که دیگر لحظه ی برگشت نیست!
حال و روزم چون جنایت پیشگان بر دار بود
کس نمیداند چه حالی داشت روح زار من
کآن زمان تنها امیدش رحمت دادار بود
ناگهان برگشت روحم در میان کالبد
از فشار خواب: آنشب -جسم من بیدار بود
شکر یزدان کآنهمه" حول و ولا" در خواب بود
خواب من از بهر بیداری من هشدار بود
بعد از آن با آب توبه شسته ام اوراق را
گرچه دایم بین نفس و فطرتم پیکار بود
والشعراءُ یَتبعُهُم الغاوون، الَم تَرَانهم فی كل واد ٍیَهیمونَ، وانهم یَقُولونَ مالا یَفعلون الا الذین امنوا و عموالصالحات و ذََكَروُالله كثیرا و انتَصروا من بعد ما ظُلموا وَ َسَیعلَمُ الذین ظَلَموا ایَّ مُنقلبٍ یَنقلبون(سوره شعرا آیه 224 تا 227 )