خسته ام
خسته ام از این اسارت/ازقفس-----از فشار سینه-تنگی قفس
خسته ام از گوشهای کرشده----از تماشای گل پرپرشده
از دل در آرزوها سوخته------خسته ام از چشمهای دوخته
خسته ام از بازی این روزگار-----از مکرر درس این آموزگار
خسته ام از خودفریبی /بارها----خسته ام از نقش این دیوارها
خسته ام از عشقهای بی ثبات------رنگهای تیره و بیجان و مات
خسته ام از عشق / از تشویشها-----از جداییها و نوش و نیشها
از صدای پای بیداد ستم----خسته از بیخوابی شبهای غم
خسته از یکرنگی اندیشه ها --- مانده از پوچی و کذب پیشه ها
خسته ام ای دوست از دیدار تو----از دو رنگی و دل بیمار تو
از رفیقان دورنگ و بی وفا---خسته ام از اینهمه ظلم وجفا
خسته از / فرزند وزن از زندگی----از تلاش بی ثمر / بازندگی
خسته از نزدیک ودور از سرد و گرم----خسته از ریز و درشت و زبر و نرم
17/7/1385 سروده شد
والشعراءُ یَتبعُهُم الغاوون، الَم تَرَانهم فی كل واد ٍیَهیمونَ، وانهم یَقُولونَ مالا یَفعلون الا الذین امنوا و عموالصالحات و ذََكَروُالله كثیرا و انتَصروا من بعد ما ظُلموا وَ َسَیعلَمُ الذین ظَلَموا ایَّ مُنقلبٍ یَنقلبون(سوره شعرا آیه 224 تا 227 )