طبع شعر
شعر یعنی آنچه میجوشد زدل چون زلال آب بی خاشاک و گل
شوق یعنی مستی بی انتها فارغ از غم سوختن در شعله ها
عشق یعنی نیرویی از ماورا عاشق حق میشود بی ادعا
خشم یعنی بی سبب افروختن بی تفکر زندگی را سوختن
شرک یعنی ترس از غیرخدا جستجوی رزق خود از ناخدا
ظلم یعنی غیبت و تهمت زدن همنشین فاسد و نادان شدن
معصیت ها شرمساری آورد طاعت حق حال خوش می آورد
توبه یعنی یک نتیجه از شکست بعد از آن دیگر ز پا نتوان نشست
توبه یعنی بعد عمری اشتباه دل ز حسرت سوختن با داغ آه
قبله یعنی راه خود را یافتن از مسیر غیر حق برتافتن
راه مثل راه پاک یک شهید رهرو این ره ز بیراهه رهید
مرگ یعنی روز خوش در زندگی یک تولد لیک با پایندگی
مومن راه خدا دانی که کیست؟ آنکه قلبش را صفای بندگیست
یک سکوت تلخ بهتر از شر است صبر کن غوغا کنند آن ابتر است
هجر یعنی زهر یعنی درد و رنج دوری از یاران بود دوری زگنج
همنشین خوب یعنی یک کتاب می برد مارا بسوی هر ثواب
بهترین آهنگ نغمه ی مادر است چون زعشق مادری آید سر است
هر که خود را می شناسد عاقل است غیر از این علامه باشد! غافل است
دشمن ما در میان خانه است همچو ماری در میان لانه است
دشمن ما کیست؟ این نفس پلید بر دل ما خار از این دشمن خلید
والشعراءُ یَتبعُهُم الغاوون، الَم تَرَانهم فی كل واد ٍیَهیمونَ، وانهم یَقُولونَ مالا یَفعلون الا الذین امنوا و عموالصالحات و ذََكَروُالله كثیرا و انتَصروا من بعد ما ظُلموا وَ َسَیعلَمُ الذین ظَلَموا ایَّ مُنقلبٍ یَنقلبون(سوره شعرا آیه 224 تا 227 )